سلام

امروز رفته بودم خونه ی بابا بزرگم عادت دارم وقتی میرم اونجا یه سر به کتابخونش بزنم داشتم کتابارو  نگاه میکردم یه دفعه نگام به یه کتاب افتاد برش داشتم یه کمشو خوندم وقتی داشتم سر جاش میذاشتم پشت جلدش یه جمله نوشته بود خیلی قشنگ بود منکه لذت بردم خداکنه شماهم خوشتون بیاد.

واما مرگ ٬پایان نیست.

آغاز دویدن هاست!

در این سو٬ پای ما آماده میگردد٬ بارنج.فشار ودرد.

در آن سو٬سخت می تازیم٬ تا آن مقصد بی مرز!

                                             <<ازکتاب نامه های بلوغ>>